وضعیت اسفناک خدمتگذاران مدارس/ کارمندان رسمی که به رسمیت شناخته نمی شوند
✍️یادداشت شب به قلم مجتبی چوپانی
در کشوری که دم از عدالت و کرامت انسانی میزند، حقوق خدمتگذاران مدارس به حدی نازل و غیرقابل باور است که حتی هزینهی بنزین رفتوآمدشان به مدرسه را پوشش نمیدهد. این قشر شریف، که بیهیچ هیاهویی چرخ مدارس را میچرخانند، امروز به مرزی از استیصال رسیدهاند که دیگر نه امیدی به بهبود دارند و نه پشتوانهای برای ادامهی زندگی.
حقوق بسیاری از خدمتگذاران به اندازهای پایین است که در مقایسه با دیگر کارمندان ، گاه حتی تفاوت دوبرابری وجود دارد. این تبعیض آشکار و تحقیرآمیز در نظام اداری آموزش و پرورش، نه تنها کرامت این نیروهای زحمتکش را زیر سوال برده بلکه بیعدالتی عریان را درون این وزارتخانه عیان کرده است.
از طرف دیگر، اعمال مدرک تحصیلی بالاتر برای خدمتگذاران، سالهاست که به یک آرزوی دستنیافتنی تبدیل شده. نیرویی که با هزاران امید و صرف هزینههای شخصی موفق به اخذ مدرک دانشگاهی شده، بازهم ناچار است در همان جایگاه پایین و با همان حقوق ناچیز باقی بماند؛ گویی علم و تحصیل در این سیستم نه تنها ارزش افزودهای ندارد بلکه باری اضافی تلقی میشود!
مسئله فقط درجا زدن نیست؛ در آموزش و پرورش، هیچ مسیر روشنی برای ارتقای شغلی خدمتگذاران تعریف نشده است. نیروهای خدوم، سالهای متمادی بدون هیچ پیشرفتی در جایگاهی ثابت، زیر فشار معیشتی و تبعیضهای فاحش روزگار میگذرانند.
نگاهی به رفتار وزیران آموزش و پرورش در دولتهای مختلف، وضعیت را تاسفبارتر میکند. فقط در دولت نهم حداقل توجهی نسبی به نیروهای خدماتی شد و برخی اقدامات حمایتی، گرچه ناکافی، دیده میشد. اما امروز، وزیر آموزش و پرورش نهتنها قدمی برای بهبود وضع خدمتگذاران برنداشته بلکه گویی اصلاً این قشر را به رسمیت نمیشناسد؛ نگاهی از بالا به پایین، آمیخته با بیتفاوتی محض!
از سویی دیگر، نیروهایی که بیش از ۳۰ سال سابقهی پرداخت حق بیمه به صندوق تامین اجتماعی دارند و با هزار امید چشم انتظار بازنشستگی هستند، به علت قوانین وضوابط داخلی آموزش و پرورش اجازه بازنشسته شدن ندارند .
برای مثال« اگر فردی ده سال در شرکت خصوصی مشغول به کار بوده بعد از استخدام شدن در آموزش و پرورش سوابق بیمه قبلی آنها محاسبه نمی شود و باید با ۴۰ سال سابقه بازنشسته شود
این در حالی است که بعضی از خدمتگذاران شرکتی نیز در همین آموزش و پرورش مشغول به کار بوده اند که بعد از تغییر وضعیت به پیمانی یا رسمی سوابق قبلی آنها در نظر گرفته نشده است و درحالی که جمع سوابق بیمه تامین اجتماعی آنها از ۳۰ سال گذشته آموزش و پرورش، اجازهی ترک کار به آنها نمی دهد»
این اجبار، آن هم بدون بهبود حقوق و مزایا، مصداق کامل ظلم سازمانیافته در حق نیروهای فرتوت و خستهای است که باید سالها پیش طعم آرامش را میچشیدند.
امروز آموزش و پرورش به جای قدردانی از نیروهایش، بار بیعدالتی و تحقیر را بر دوش آنان سنگینتر کرده است. سوال اینجاست: آیا وقت آن نرسیده که این وزارتخانهی عریض و طویل، اندکی انصاف، تدبیر و وجدان به خرج دهد؟
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0